1. چشم ‏اندازى عریان

    که دیرى در آن خواهم زیست

    چمن‏زارانى گسترده دارد

    که حرارت تو در آن آرام گیرد

    چشمه‏ هایى که پستان‏هایت

    روز را در آن به درخشش وا می‏دارد

    راه‏هایى که دهانت از آن

    به دهانى دیگر لبخند می‏ زند

    بیشه‏ هایى که پرندگانش

    پلک‏هاى تو را می گشایند

    زیر آسمانى

    که از پیشانى ِ بى ابر تو باز تابیده

    جهان ِ یگانه‏ ى من

    کوک شده‏ ى سبُک من

    به ضرب‏آهنگ ِ طبیعت

    گوشت ِ عریان تو پایدار خواهد ماند.

     



    پل الوار / ترجمه: احمد شاملو