279 - شمس لنگرودی - آوازهای فرشته های بی بال
- اشتباهم
تولد من بود
تصمیم اولمان را چرا
همیشه غلط می گیریم .
شمس لنگرودی - آوازهای فرشته های بی بال
قشههای جهان به چه درد میخورند
نقشههای تو را دوست دارم
که برای من میکشی
خطوط مرزی و رودخانهها ... متروها ... خانهها
نقشهی کوچکات را دوست دارم
که دیدهبانان چهار سویش
از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت میکنند
و من اینسو تا آنسویش را
با غلتی طی میکنم .
شمس لنگرودی
دلم به بوی تو آغشته است
سپیده دمان
کلمات سرگردان برمی خیزند و
خواب آلوده دهان مرا میجویند
تا از تــــــو سخن بگویم
کجای جهان رفتهای
نشان قدم هایت
چون دان پرندگان
همه سویی ریخته است
باز نمیگردی، میدانم
و شعر
چون گنجشک بخارآلودی
بر بام زمستانی
به پاره یخی
بدل خواهد شد.
شمس لنگرودی
من فکر میکنم
که پشت همهی تاریکیها
شفافیّت شیری رنگ حیات است
این راز را
از حفرهی ماه و
روزنههای ستارگان دریافتهام.
شمس لنگرودی
سر می روم از خویش
از گوشه گوشه فرو می ریزم
و عطر تو
رسوایم می کند.
شمس لنگرودی

1
بگذار تا جهان به زیبایی خود دل ببندد
بهار
در مقدم تو قربانی میشود
تا از قطرات گلویش
شقایقی بروید
...
بی حضور تو
هیچ دفتری گشوده نمیماند
بی گذار تو
معبری را پایان نیست
تو الفبای جهان را دیگر کردهای
پرندگان شوریده در نفست ره گم می کنند
شوریدگان هوایت را دریاب!
نگاه کن
دو پرنده روحم را میبرند
و جهان در عبور پرندگان
شکل تو را میگیرد!
"گزیده ادبیات معاصر - شمس لنگرودی" / انتشارات نیستان / چاپ اول 1380
2
به حرف تو رسیده ام
به حروفِ نام تو
باقی حرف ها را برای چه اختراع کرده اند
ترکیب شان
جز دروغی برای ادامه زندگی نیست!
3