172 - نجمه زارع
- خبر به دورترین نقطه جهان برسدنخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودتکسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می کنی که اگر او را خواستی یک عمربه راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشدبه آنکه دوست ترش داشته به آن برسد
رها کنی بروند تا دو پرنده شوندخبر به دورترین نقطه جهان برسد
گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوریکه هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که نه...!!! نفرین نمی کنم که مبادبه او که عاشق او بودم زیان برسد
خدا کند که فقط این عشق از سرم برودخدا کند که فقط آن زمان برسد...!!!!!
زنده یاد نجمه زارع
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:59 توسط علی
|

دو خط چایی، یک فنجان خاطره، کمی انتظار.... بوسه ای نزدیک!