1. تو را نگاه می کنم

    خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!

    بیدار شو

    با قلب و سر رنگین خود

    بد‌شگونی شب را بگیر

    تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود

    زورق ها در آب های کم عمقند...

    خلاصه کنم: دریا بی عشق سرد است!

    جهان این گونه آغاز می شود:

    موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند

    (تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی

    و خواب را فرا می خوانی)

    بیدار شو تا از پی ات روان شوم

    تنم بی تاب تعقیب توست!

    می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم

    از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب

    می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم

     


    پل الوار